یکـــ الـــــحــــدیــــــدی

ما باید کزبر الحدید باشیم؛ مثل پاره‌هاى فولاد باشیم. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم(امام خامنه ای)

یکـــ الـــــحــــدیــــــدی

ما باید کزبر الحدید باشیم؛ مثل پاره‌هاى فولاد باشیم. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم(امام خامنه ای)

درگیری نزدیک با عراقی ها

 

با استقرار نیروهای دشمن بر ساختمان فرمانداری و ساختمان‌های اطراف آن، مهاجمان کاملاً بر پل تسلط یافته، رفت و آمد، انتقال مجروحان و رساندن مهمات به بچه‌ها غیرممکن می‌شود. حتی عبور از کارون توسط قایق و بلم به سادگی میسر نیست. زیرا کارون زیر‌آتش خمپاره‌های دشمن قرار گرفته است. یک ماشین پر از مجروح قبل از رسیدن به بالای پل هدف رگبار دشمن قرار گرفته، با انفجار باک بنزین، راننده و مجروحان می‌سوزند. هم‌چنین قایقی حامل دو مجروح، دو سه نفر از خواهران و سه چهار نفر از برادران، هنگام عبور از کارون مورد اصابت خمپاره دشمن قرار می‌گیرد و چیزی از آن باقی نمی‌ماند.

فقط لحظاتی بعد آب خونین شده، قطعاتی از چادر خواهران روی آب مشاهده می‌شود.

ادامه مطلب ...

10 چیزی که اینترنت نابودشان کرد

اینترنت به غیر از کاربردهای مفیدی که دارد، از نظر بعضی‌ها قاتل برخی چیزها هم هست؛ از روزنامه‌ها و نشریات زرد (نشریات Yellow Pages) گرفته تا حریم خصوصی و ارتباطات شخصی به واسطه اینترنت تغییر ساختار داده‌ و برخی حتی منسوخ شده اند. به بیان دیگر مسایل روزمره زندگی ما در اینترنت پوست ‌اندازی کرده اند.

در این گزارش 10 موردی را که در فضای مجازی اینترنت محکوم به مرگ شده و یا در حال منسوخ شدن هستند، معرفی می ‌کنیم

ادامه مطلب ...

چرا شراب حرام است؟

حکمت،‌ اساس برنامه‏هاى الهى

تمام برنامه‏هاى الهى بر اساس حکمت و دلیل است. برای نمونه به آیات زیر توجه کنید که دلیل برخی اوامر و کارهای خداوند را بیان کرده است و بعد معنای حکمت را بخصوص در مورد حضرت حق مطالعه فرمایید.

 

دلیل نبوّت، نجات مردم است. «لِیُخْرِجَکُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» 1

دلیل نماز، یاد او و تشکر از اوست. «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» 2

دلیل روزه، تقواست. «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » 3

دلیل حج، حضور و شرکت در منافع است. «لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ » 4

دلیل جهاد، رفع فتنه و حفظ مکتب است. «حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ » 5

دلیل قصاص، زندگى شرافتمندانه است. «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ » 6

دلیل حجاب، تزکیه و تطهیر قلوب است. «ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ » 7

دلیل زکات، پاکى است. «خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ » 8

دلیل تحریم شراب و قمار، بازماندن از راه خداست. «وَیَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ » 9

نجات بشر از تاریکى‏هاى جهل و ظلم و شرک و خرافه و تفرقه، تنها در گرو روى‏آوردن به نور وحى است. «کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ »10 و

ادامه مطلب ...

چهار روایت از خاطرات اسارت

1 ـ برادر طباطبایی می گفت : « چندین ماه قبل از شروع جنگ بود . شهید چمران که آن موقع وزیر دفاع بود از پایگاه ما دیداری به عمل آورد و در ضمن سخنرانی گفت : اخیرا نیروهای رژیم بعث عراق در مرزهای کشورمان دست به ماجراجویی می زنند لذا نیاز است عده ای از برادران به طور داوطلب جهت دفاع از آب و خاک و ناموس میهن اسلامیمان برای یک ماموریت شش ماهه به مرز اعزام شوند.

من جزو داوطلبین بودم . بعد از انجام یک ماموریت سنگین در روزهای آخر به هنگام یک درگیری شدید اسیر شدم . اگر چه ما افراد معدودی بودیم ولی در مقابل یک گردان کماندویی دشمن مقاومت جانانه ای کردیم و دهها نفر از عراقیها را به خاک و خون کشیدیم .هر چند که در لحظه آخر تعدادمان از پنج نفر تجاوز نمی کرد.

ادامه مطلب ...

یاد شهید کاوه

 

تابستان سال ۶۵ منطقه بودیم. اوقات بیکارى را گاهى فوتبال بازى مى کردیم. یک روز مشغول بازى بودیم که شهید کاوه آمد و گفت من هم بازى. یار طرف مقابل ما شد. وقتى بازى به اوج خودش رسیده بود پاى من افتاد داخل بند پوتین شهید کاوه و او به شدت زمین خورد. 

بلند شد و مانند بچه هاى کوچک که بهانه مى گیرند از زمین رفت بیرون و گفت: من با تو قهرم دیگر بازى نمى کنم. این عبارت را با حالت بچگانه و ناز و کرشمه اى خاص بیان کرد. تمام افراد دو تیم جمع شدند و التماس کردند که: محمود آقا بیا بازى او همچنان مى گفت: نمى آیم. من را تاجى زده زمین. خلاصه بعد از کلى التماس و درخواست که شما بزرگترید، عیب نداره، نفهمیده و روبوسى بلند شد و آمد بازى؛ چقدر آن روز خندیدم و خوش گذشت. روحش شاد.
در تیپ
۷۷ کماندویى نبوت باختران از عملیات بیت المقدس سه ته عملیات والفجر ده در یکى از برنامه هاى گشتى: دو نفر از برادران در خاک دشمن مانده بودند. موقع برگشتن بر اثر انفجار خمپاره یکى هر دو چشم و دیگرى پاهایش را از دست مى دهد. فکرى از مغزشان خطور مى کند. آن که پا نداشته به دیگرى مى گوید: بیا من چشم تو باشم. تو پاى من. همین کار را کردند و توانستند به خاکریز خودمان برسند.

ماجرایی خواندنی از پیدا شدن یک شهید

اوایل سال 72 بود و گرماى فکه.
در منطقه عملیاتى والفجر مقدماتى، بین کانال اول و دوم، مشغول کار بودیم.

چند روزى مى شد که شهید پیدا نکرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا مى خواندیم و کار را شروع مى کردیم. گره و مشکل کار را در خود مى جستیم. مطمئن بودیم در توسلهایمان اشکالى وجود دارد.

آن روز صبح، کسى که زیارت عاشورا مى خواند، توسلى پیدا کرد به امام رضا(ع). شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او. مى خواند و همه زار زار گریه مى کردیم. در میان مداحى، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالى برنگرداند، ما که در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و...

ادامه مطلب ...

فرق دوست معمولی با دوست واقعی

دوست معمولی هیچگاه نمیتواند گریه تورا ببیند.

دوست واقعی شانه هایش از گریه تو تر خواهد بود.

دوست معمولی اسم کوچک والدین تو را نمیداند.

دوست واقعی شاید تلفن آنها را جایی نوشته باشد.

دوست معمولی یک جعبه شکلات برای مهمانی تو میآورد.

دوست واقعی زودتر به کمک تو می آید و تا دیر وقت برای تمیز کردن میماند.

دوست معمولی از دیر تماس گرفتن تو دلگیر و ناراحت میشود.

دوست واقعی میپرسد چرا نتوانستی زودتر تماس بگیری؟

دوست معمولی دوست دارد به مشکلات تو گوش کند.

دوست واقعی سعی در حل آنها میکند.

دوست معمولی مانند یک مهمان عمل میکندو منتظر میماند تا از او پذیرایی کنی. دوست واقعی به سوی یخچال رفته و از خود پذیرایی میکند.

دوست معمولی می پندارد که دوستی شما بعد از یک مرافعه تمام می شود. دوست واقعی میداند که بعد از یک مرافعه دوستی محکمتر میشود.

دوست واقعی کسی است که وقتی همه تو را ترک کرده اند با تو می ماند. 

رهنمود هایی از آیت الله بهجت به نوجوانان و جوانان

 

رهنمودهایی به جوانان و نوجوانان

بسم الله الرحمن الرحیم

نوجوانها و جوانها باید ملتفت باشند که همچنانی که خودشان در این سن هستند و روز به روز به سن بالا می روند، علم و ایمانشان هم باید همین جور باشد، مطابق این باشد، معلوماتشان، از همان کلاس اول علوم دینیه، به بالا برود، ایمانشان ملازم با همین علمشان باشد.
باید بدانید اینکه ما مسلمانها، امتیازی از غیر مسلمانها نداریم الا به قرآن و عترت، و الا ما هم مثل غیر مسلمانها می شویم. اگر ما قرآن نداشته باشیم، مثل غیر مسلمانها هستیم، اگر ما عترت را نداشته باشیم، مثل مسلمانهایی که اهل ایمان نیستند هستیم.

باید ملتفت باشیم روز به روز در این دو امر ترقی بکنیم. همچنان که سنّ ما به بالا می رود، معلومات ما هم در همین دو امر، بالا برود. این طرف، آن طرف نرود و الا گم می شود، گمش نکنند؛ گمراهش نکنند؛ این دو اصل اصیل را از اینها نتوانند بگیرند.

ادامه مطلب ...