یکـــ الـــــحــــدیــــــدی

ما باید کزبر الحدید باشیم؛ مثل پاره‌هاى فولاد باشیم. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم(امام خامنه ای)

یکـــ الـــــحــــدیــــــدی

ما باید کزبر الحدید باشیم؛ مثل پاره‌هاى فولاد باشیم. ایمانمان را تقویت کنیم؛ بصیرتمان را زیاد کنیم(امام خامنه ای)

من شکستم . . .

.
.
.
.
شرمنده از تو ای پدر شهید که تمام آرزوهایت را بوسیدی و گذشتی و من نگذشتم!!
.
.
از اثرات جانبازی شهید شده بود
حتی اسمشو شهید نذاشتن
زنش رفته بود.
دو تا بچه داشت با یک پدربزرگ
پیر پدربزرگ گریه کرد آه کشید...
من شکستم...

بیت الماله ... حیفه!

گردان پشت میدان مین زمین گیر شد چند نفر رفتن معبر باز کنن، 15 ساله بود، چند قدم که رفت برگشت،گفتند:ترسیده!
پوتین هاشو داد به یکی از بچه ها و گفت:تازه از گردان گرفتم، حیفه!
بیت الماله!
و پابرهنه رفت...

بچه است عملیات رو لو میده

..بغض کرده بود از بس گفته بودند: «بچه است؛
میگفتند:*زخمی بشود آه و ناله می کند و عملیات را لو می دهد»*
شاید هم حق داشتند نه اروند با کسی شوخی داشت نه عراقی ها. اگر عملیات لو می رفت،غواص ها که فقط یک چاقو داشتند-قتل عام می شدند.فرمانده بغضش را دید و اشتیاقش را،.... موافقت کرد
بغض کرده بود توی گل و لای کنار اروند، در ساحل فاو دراز کشیده بود. جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند.یا کوسه برده بود یا خمپاره
.دهانش را هم پر از گل کرده بود که عملیات را لو ندهد...

بی انصافی

【☂】هـ౨ المحبـ౨ بـــــ【☂】

✘انصافـــ نیستــــ...
✘انصافـــ نیستــــ...
✘انصافـــ نیستــــ...

عهدهاے شکستہ ے // مـטּ // در مقابل مردانگے هاے // تو// . . .

✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧✦✧


◥عڪس شـہـבا را مے بینیم
عڪس شـہـבا عمل مے ڪنیم◣

نوشتیم ...... خواندند .....


نوشتیم بسیجی.......کوفیان خواندند لباس شخصی نظام

نوشتیم شهید.......کوفیان خواندند مزدوران نظام

نوشتیم امام خامنه ای.......کوفیان خواندند رهبری

نوشتیم جمهوری اسلامی.......کوفیان خواندندجمهوری ایرانی

هر کس بخواهد ما را بشناسد داستان 9 دی را بعد از کربلا بخواند...‬

نجواهای دکتر چمران با خدا

 

عذر میخواهم از این که بخود اجازه میدهم که با تو راز و نیاز کنم
عذر میخواهم که ادعا های زیاد دارم در مقابل تو اظهار وجود میکنم
در حالی که خوب میدانم وجود من زائیده اراده من نیست و بدون خواسته ی تو هیچ و  پوچم ,
عجیب آنکه
از خود میگویم
منم میزنم
خواهش دارم و آرزو میکنم

ادامه مطلب ...

عشق و دلدادگی شهید چمران

خدایا میدانی که تار پود وجودم با مهر تو سرشته شده است

واز لحظه ای که به دنیا آمده ام نام ترا در گوشم خوانده اند ویاد تو را بر قلبم گره زده اند "

هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد "تو او را خراب کردی.

خدایا به هر که وبه هر چه دل بستم تو دلم را شکستی "

عشق هر کسی را بدل گرفتم تو قرار از من گرفتی

ادامه مطلب ...

اعترافات یک اسیر عراقی(4)

آنچه در ادامه می آید یکی از 11 یادداشت یک اسیر عراقی است که از کتابی تحت عنوان مدال و مرخصی برگرفته شده است.وی در این یازده نوشته خود به بیان خاطراتی از دوران جنگ ایران و عراق و همچنین اسارتش در ایران می پردازد.

کلمه رمز، یا زهرا! ...

آن گاه همه چیز به پایان رسید و اوضاع دگرگون گردید. صداها با لحنها و آهنگهایی متفاوت به گوش می رسد.  صدای فریاد و آوای قلم در هم آمیخته است. باد همچون تندرهای غرّان زمستانی و سرکش، بین صخره های فرسوده ی صیقل خورده به غرش در می آید و دانه های کوچک و لطیف برف را در دل خود می برد. ضربات موجهای برفی بر روی گونه ها بسیار دردناک است. چشمها یارای مقابله با این بوران را ندارد. سرمای سوزناک، تمامی نگهبانان را به زانو در آورده است. در اوج سرما در سنگرهای گود و نمور جای سوزن انداختن پیدا نمی شود.

ادامه مطلب ...