مشغول اقامه نماز در شبستان
مسجد جامع بازار تهران بودیم ؛ از پنجره بالای محراب ماری جلو سجاده آقای شاه
آبادی افتاد ، جماعت پراکنده شد اما ایشان نماز را ادامه دادند و مار بعد از
نماز از آنجا دور شد و ایشان متوجه مار نشدند از شدت حضور قلب . ( از خاطرات آقای
خوشدل خادم مسجد )