قمقمه اش را چپه می کرد توی دهن عراقی ها و می گفت: مسلمون باید هوای اسیرها رو داشته باشه. بلند شد بره طرف بقیه اسرا ، آر پی جی سرش را پَراند. با اینکه قمقمۀ پر از آب تو دستش بود ، اما لب تشنه پر کشید.