زنی داشت تخم مرغ درست میکرد
شوهرش یهو وارد آشپزخونه میشه و میگه
مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز وای خدای من
خیلی زیاد درست کردی
حالا برش گردون…زود باش
باید بیشتر کره بریزی…
حالا کره از کجا بیاریم؟
دارن میسوزن مواظب باش، گفتم مواظب باش!
هیچ وقت بحرفهای من گوش نمیکنی…هیچ وقت!
دیوونه شدی؟
عقلتو از دست دادی؟
یادت رفته بهشون نمک بزنی…نمک بزن…نمک…
زن: چی میگی؟ یعنی من بلد نیستم یه تخم مرغ درست کنم؟
شوهر: فقط میخواستم بدونی وقتی دارم رانندگی میکنم، چه بلائی سر من میاری!